لذا اینگونه است که « بی بی مریم بختیاری» شیربانوی لرتبار، در دوره خود در مقابله با استکبار و اسعتمار، نیک جلوه کرد و در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیز، زنان این مرز و بوم همچون زنان صدر اسلام با تکیه بر ایمان و اعتقاد خویش، برای دفاع از دین و وطن تا پای جان ایستادند تا در تاریخ این سرزمین جاودانه باشند. حال باید از خود پرسید: آن همه از خودگذشتگی و ایثار در کجای ادبیات ما ثبت و ضبط شده است؟.
برای پرداختن به جایگاه زن در ادب پایداری، نخست باید به ادوار مختلف ادبیات نظر کنیم. ادبیاتی که در سرتاسر آن کمتر دوره ای را میتوان نام برد که زنان در آن، جایگاه حقیقی خود را داشته اند. چرا که جایگاه زنان را مردان تعریف می کردند نه خود زنان؛ یعنی آنان را مردان در هر جایگاهی که خواستند نشاندند، نه در جایگاهی که شایسته آن بودند.
با سیری در ادب فارسی، میتوان به این نتیجه رسید که ادعای فوق بیراه نبوده است. زن علیرغم اینکه یکی از جلوه های جمال الهی است، اما چه بسیار که در آثار شاعران و نویسندگان حتی در جایگاه عشق بازی، قرار نگرفته اند و امردان و مغبچگان بر آنان ترجیح داده شده اند. چنانکه بارها و بارها به مضامین ذیل اشاره شده است.
کرا در پس پرده دختر بود اگر تاج دارد بد اختر بود
-----
زن چو خامی کند، بجوشانش رخ نپوشاند، کفن بپوشانش
-----
زنان چون ناقصان عقل و دینند چرا مردان ره آنان گزینند
ملاک و معیار نیکی و بدی زنان، در دست مردان بوده؛ بنابراین، چگونه بودن زن بستگی به خواست مردان داشتهاست.
این نوع نگاه، تا زمان ورود زنان شاعر و نویسنده به عرصه ادبیات، حاکم بوده است. اگرچه پس از آن نیز، گاه گاه آنچنین نگاهی را ناظر هستیم.
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، نوع نگاه به زن در جامعه تغییر کرد. جامعه به طرفی پیش رفت که زنان به جایگاه حقیقی خود برسند، اما آغاز جنگی ناخواسته از طرف عراق؛ صدام حسین، جامعه را به نوعی سرگردانی فرو برد که زنان پیرو آن، از جایگاه خویش فاصله گرفتند. زنی که قرار بود؛ زینت زندگی باشد و در جامعه نقشآفرین، میبایست علاوه بر کار و تلاش برای امرار معاش در کنار مردان، همدوش آنان اسلحه به دست میگرفت تا برای حفظ جان و وطن در مقابل دشمن متجاوز بکوشند.
گروهی از آنان در خط مقدم و گروهی در پشت جبهه های جنگ، راه مقاومت و ایثار را بدون توجه به آمال و آرزهای خود در پیش گرفته، از هر چه داشتند مایه گذاشتند، اما باز هم ادبیات آنگونه که باید، نقش آنان را انعکاس نداد و بیان کنندۀ جایگاه آنان نبود. چرا که باز هم مردان بوده اند که خود را اداره کنندۀ امور و نقش آفرین معرفی کردند.
البته نباید نا امیدانه سخن گفت؛ زیرا آثاری اگرچه انگشت شمار، اما قابل تکیه به نقش زنان پرداخته اند، ولی آنچه را که زنان سرزمینمان در تربیت فرزندان، خدمت در بیمارستان های صحرایی و حتی در خط مقدم برای دفاع از آرمان های انقلاب انجام دادند، به خوبی ثبت و ضبط نشد. چه بسیار روح و جسم خسته رزمندگانی را که همسران، مادران، دختران و خواهران آنان التیام بود، اما در هیچ کجای این ادبیات به آن پرداخته نشده است. چه بسا که پس از پایان جنگ، جامعه انتظار داشت نوشتۀ نویسندگان و سرودۀ شاعران ادبیات پایداری سندی جاودان از ایثار و فداکاری زنانی باشد که همدوش مردان در راه عزت سرزمین خویش ایستادند، اما چنین نشد. وگرنه، چشم به راه ماندن مادری سپید مو پس از سالها، برای آمدن پیکر فرزندش، خود بیت الغزل معرفتی بود برای آیندگان و روندگان طریق ایثار و مقاوت.
چهره خشن و هولناک جنگ و در مقابل، ره آورد آن، تبیین شد، اما کمتر جایی از آن، از زنانی که آزادی فرزند و یا همسر خود را از زندان های رژیم بعث به انتظار نشستند، سخن رفت. این بی توجهی و غفلت، در صورتی در ادبیات پایداری نمود یافت، که کمتر وصیتنامه ای از شهدا دیده میشود که در آن، از زنان، مادران، خواهران و همسران و نقش آنها نیامده باشد؛ بنابراین، ادبیات پایداری نیز آنگونه که باید و شاید حق مطلب را در مورد زنان ادا نکرد، در صورتی که این حوزه از ادبیات میتوانست با پژوهش در باب فعالیت و نقش مادران، همسران و به طور کلی زنان، در جبهه های جنگ و فعالیت های پشتیبانی و همچنین، تأثیر آنان در معراج مردان جامعه سخن بگویند.